ch110ali 31 ارسال شده در فروردین 91 زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است با سلام قالب مذهبی یاس کبود بهونه ای بود تا شعر "سیب ها روی خاک غلطیتند" سروده سید حمیدرضا برقعی رو که خیلی دلم میخواست تو این روزا یه جایی که دوستان جومینا هم بخونن اونو بنویسم...! [align=center] [/align] دانلود از سرور جومینا موفق باشید التماس دعا نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر